شجاعت
داستانی واقعی در مورد تاثیر شجاعت در زندگی
یک روز سرکار داشتیم با همکارها حرف میزدیم. حرف شد در مورد شروع کار و خروج از کارمندی، یکیشون که قدیمی تر بود گفت 2 سال پیش یک نیرو نقشه بردار (نقشه کش و طراح ساختمان) داشتیم تازه اومد بود تو مجموعه و یکسال هم سابقه کاری داشت و یه مقدار پول جمع کرده بود. ما چند تا مهندس با هم تو یک اتاق بودیم و این بنده خدا هم با ما صمیمی شده بود. یک روز اومد توی اتاق بهم گفت: مهندس میخوام یه کارواش راه بندازم. منم یکی از اقواممون کارواش داشت و اصلا اوضاعش تعریفی نداشت. بهش گفتم نکنی این کار رو … . گفت چرا؟؟
گفتم امروز بعد از کار صبر کن با هم بریم یه جایی. خلاصه بعدازظهر بردمش کارواش فامیلمون، بردمش جلو و از فامیلمون پرسیدم چند ماهه اینجایی؟ گفت 5 ماه، گفتم میخوای چی کار کنی؟ گفت نمیتونم باید کارواش رو جمع کنم. گفتم نفر قبلی چند ماه اینجا بوده؟ گفت 3 ماه …. به نقشه بردارمون گفتم دیدی کارواش بازدهی نداره …. کلی ناراحت شد. بهم گفت خب چی کار کنم ؟؟ کارمندی رو دوست ندارم، دلم میخواد برای خودم کارکنم…. بهش گفتم خب تو که نقشه برداری یه زمین بخر نقشه و طرح خوب بکش بساز و بفروشش.
گذشت چند روز بعد اومد تو اتاق و رو کرد به همه و گفت فلان جا (خارج از شهر) یک زمین دیدم 300 متر 30 میلیون تومن میخوام ویلا بسازم 15 میلیون تومن دارم 15 میلیون تومن دیگه لازم دارم کی با من شریک میشه زمین رو بخریم و بسازیمش؟ ما همه بهش خندیدیم و گفتیم آخه 300 متر که ویلا نمیشه ساخت بعدش هم زمین اونجا اصلا به درد نمیخوره. خلاصه کسی باهاش شریک نشد ولی من پول داشتم و نمیدونستم چی کار کنم دلم میخواست باهاش شریک بشم ولی از طرفی ترسیدم… به خودم گفتم ولش کن بزار بره ببینم چی میشه حالا دفعه بعد.
از اون ماجرا 5 ماه گذشت یه چند وقتی بود این بنده خدا هفته ای چند روز مرخصی میگرفت… یه روز بهش گفتم چه خبرته چرا اینقدر مرخصی می گیری هیچی از حقوقت نمیمونه آخر ماه. بهم گفت: داریم برق کشی هاش رو انجام میدیم …گفتم چی؟ گفت همون زمینی که چند وقت پیش گفتم بهتون با یکی از دوستای دوران دانشگاهم خریدیمش و از همون زمان شروع کردیم به ساختن ویلا الان هم رسیدیم به برق کشی، تعجب کردم و تو دلم گفتم: هیچکی اون رو نمیخره الکی پولت رو حروم کردی خلاصه گذشت… دو ماه بعد اومد تو اتاق با یه جعبه شیرینی، تعارف کرد گفتم مناسبتش چیه ازدواج کردی ؟ گفت: نه ویلا رو فروختیم! همه گفتن چی ویلا ….! گفت آره همون زمین که بهتون گفتم، با دوست دوران دانشگاهم خریدیمش 30 میلیون تومن 100 میلیون تومن هم هزینه کردیم ساختیمش و دیروز 416 میلیون تومن معاملش کردیم… . خیلی افسوس خوردم که چرا شریکش نشدم. مدتی از اون ماجرا گذشت و این بنده خدا تسویه کرد و رفت چند وقت پیش توی یه بنگاه دیدمش خیلی شیک بود، با من سلام کرد و رفت سوار ماشین شاسی بلندش شد. تعجب کردم از مشاور املاک پرسیدم این بنده خدا چی کار میکنه؟ گفت: مهندس فلانی یکی از پیمانکارهای بزرگ اینجا هستند و یه مجتمع چند 10 واحدی هم توی فلان جا برای خودشون دارن میسازن… .
رفتم بیرون کاملا بهت زده بودم با خودم گفتم عجب اشتباهی کردم چرا همون موقع باهاش شریک نشدم که بتونم از این کارمندی فلاکت بار خلاص بشم….
توی داستان بالا دیدیم چه اتفاقی افتاد، و همکار من به علت نداشتن شجاعت کافی در زمان مناسب چه فرصتی رو که میتوانست زندگیش رو عوض کند از دست داد.
شاید برای شما هم در طول زندگی چنین فرصت هایی پیش آمده باشد که بعد از گذشت زمان دیده اید که چه فرصت مهمی رو از دست داده اید و دلیلش هم فقط ترس بی مورد بوده است. شجاعت میتواند فرصت های زیادی برای ما فراهم کند. اما چگونه می توان به این ابزار کاربردی مجهز شد؟
در این مقاله قرار است به چندین راهکار عملی برای داشتن شجاعت در زمان مناسب خودش بپردازیم .
شجاعت چیست :
در مرحله اول باید شجاعت را تعریف کنیم تا ببینیم که معنای شجاعت چیست ؟
شجاعت به معنای نترسیدن نیست بلکه شجاعت یعنی؛ با وجود ترس رو به جلو حرکت کردن و انجام فعل مورد نظر.
نلسون ماندلا می گوید:
(( آموخته ام که شهامت به معنی عدم وجود ترس نیست، بلکه غلبه بر آن است. یک فرد شجاع شخصی نیست که ترس در وجودش راه ندارد، بلکه شخصی است که می تواند بر ترس خود پیروز شود.))
جالبه فرق آدم های شجاع با آدم های ترسو در این نیست که آدم های شجاع ترسی ندارند بلکه فرق آن ها در این است که آدم های شجاع با وجود ترس باز هم رو به جلو حرکت میکنند.
چرا باید شجاع باشیم؟ :
همانطور که در داستان بالا مشاهده کردیم شجاعت یک ابزار مهم برای رسیدن به خواسته های هر فردی است. که با داشتن این ابزار کاربردی مسیر خود را برای رسیدن به هدف خود هموار می کند. بیشتر آدم ها فکر میکنند که مردم یا شجاع هستند یا ترسو. در حالیکه اصلا اینگونه نیست! هیچکس شجاع به دنیا نیامده است بلکه در طول زندگی خود این صفت اکتسابی را از محیط و اطرافیان خود کسب کرده و در جهت منافع شخصی خود از آن استفاده میکند.
با داشتن این صفت کاربردی می توانید به سرعت از موقعیت های مناسب بهترین استفاده را ببرید و چندین قدم به هدف خود که می تواند مالی، سلامتی، سبک زندگی و … باشد نزدیک تر شوید.
خبر خوب این است که شما می توانید این صفت کاربردی را یاد بگیرید و از مزایای آن بهره ببرید.
در ادامه مقاله 5 روش کاربردی ایجاد شجاعت را بررسی میکنیم.
5 روش کاربردی ایجاد شجاعت:
-
خودآگاهی :
از شرایط خود آگاه شویم و خود را از بیرون نگاه کنیم.
یعنی چه؟
یعنی از شرایطی که در آن هستیم بیرون بیاییم و خود را به عنوان یک شخص ثالث نگاه کنیم و ببینیم آیا ترس هایی که داریم و راجع به آن ها فکر میکنیم واقعی هستند یا ساخته ذهن ما هستند.
جالب است بدانیم اغلب ترس ها ساخته ذهن ما هستند و با پیشروی در مسیر هیچ یک از آن ها رخ نخواهند داد.
-
به آینده فکر کنیم :
اگر به آینده و نتیجه اهدافمان خوب فکر کنیم متوجه می شویم که اگر بترسیم و به دنبال هدف هایمان نرویم، بعدا حسرت کارهایی که در زندگی انجام نداده ایم را می خوریم.
اگر همیشه در زندگی امروز و فردا کنیم هرگز به نتیجه دلخواهمان نخواهیم رسید.
-
بهانه نیاوریم :
چند بار برای من پیش آمده است که برای انجام ندادن کارهایم عذر و بهانه آورده ام. شما چطور؟ برای شما هم پیش امده؟
بهانه هایی مثل:
خسته ام، خیلی سخت است، وقت ندارم، پول کافی ندارم، موفق نمی شوم و … این بهانه ها برایتان آشنا نیست…؟
بیشتر ما درگیر محدودیت های ذهنی خود و امروز و فردا کردن کارها هستیم، در حالی که افراد موفق حتی زمانی که کاری را دوست ندارند از همه زمان خود استفاده می کنند. و همه تلاش خود را انجام می دهند.
افراد موفق اصولا کارهایی را انجام می دهند که بقیه آن را دشوار می نامند. افراد موفق همه خطرات و احتمالات را پیش بینی و برنامه ریزی می کنند. آنها خلاقیت، جرات و شجاعت دارند.
جمله معروفی هست که می گوید: اگر بخواهی کاری انجام دهی راهش را پیدا خواهی کرد و اگر نخواهی انجامش دهی بهانه اش را…
-
تجسم کنید :
چشمان خود را ببندید، نفس عمیقی بکشید و خود را در حین انجام کاری که تمایل به انجام آن دارید یا باید انجام دهید تصور کنید. تصویر سازی ذهنی می تواند پیروزی بر انجام آن کار را به نظر ساده تر کند.
-
کوچک شروع کنید :
مغز ما برای بقا طراحی شده است. و همیشه در تلاش است تا انرژی بدن را ذخیره کند.
هنگامی که شما به انجام یک کار بزرگ فکر میکنید مغزتان برای جلوگیری از هدر رفت انرژی آن را برای شما غیرقابل انجام و دردناک جلوه می دهد، به نوعی که شما را از انجام آن باز دارد. بهترین شیوه برای مقابله با این کارکرد مغز شروع بخش بسیار کوچکی از کار می باشد. در اینصورت مغز شما برآورد انرژی مورد نیاز برای این کار را حداقل در نظر گرفته و مانع انجام آن کار از نظر احساسی نخواهد شد.
تا جایی که می توانید کارهای خود را کوچک شروع کنید و در ادامه بیشتر انجام دهید.
شجاعتتان را افزایش دهید:
اگر از صحبت کردن با رئیستان می ترسید سعی کنید شخصیت او را بشناسید. و اولویت های او را در نظر بگیرید و ابتدا با او در مورد موضوعات کوچک صحبت کنید و بعد در مورد موضوعات مهم تر حرف بزنید.
اگر از ارتباط چشمی با افراد غریبه می ترسید، شروع کنید و با یک نفر مثل همکارتان این کار را انجام دهید و بعد به مرور با افراد بیشتری این کار را انجام دهید.
اگر می ترسید ریسک کنید و کسب و کارتان را راه بیندازید، ابتدا از ریسک های کوچک شروع کنید. به صورت پاره وقت شروع به کار کنید.
اقدامات کوچک وقتی به طور مداوم ادامه پیدا کنند، شجاعت شما بیشتر می شود.
کسانی که شجاع نیستند زندگی کوچکی خواهند داشت…
هر روز خودتان را به چالش کشیده و رشد کنید.
دیدگاهتان را بنویسید